#مینیمال ✍ محمد حبیبی خب به سلامتی شنیدم که بابات هم دو روز پیش به رحمت خدا رفت. ۱ مطلب با کلمهی کلیدی «خب به سلامتی شنیدم که بابات هم دو روز پیش به رحمت خدا رفت.» ثبت شده است
#مینیمال
✍ محمد حبیبی
خب به سلامتی شنیدم که بابات هم دو روز پیش به رحمت خدا رفت.
اره دایی جان. خدارو شکرکه مرد وراحت شد. همون روز از صبح که از خواب بلند شد،خیلی شاد وشنگول بود.نزدیکی های ظهر بودکه نفس اخر رو کشید.همون ظهر بردیمش گورستون.از گورستونم که برگشتیم تا اخر شب بساط بزن و برقص به پا بود.
خوب خداروشکر .خداروشکر.مراسم که خوب برقرار شد؟
ها عالی دایی جان!گفتم مهدی مشکی و دارو دسته اش اومدن ...چنان مجلس گرمی کردند که بیا وببین.می شناسیش که؟ پسر ممد مطرب رو می گما. خواننده ی قابلیه.نازشصتش.سنگ تموم گذاشت.یه شتیله مشتی هم دادم به حسین چلاق..بابامو که توقبر تکون تکون میدادند،چنان بندری میزد و سینه میلرزوند که ...باید بودی می دیدی.
*خب خیلی هم خوب.تاباشه همین شادی ها.ایشاالله تومراسم مرگ ننت جبران می کنم .میام و یک چوب بازی مفصل با عموت راه می اندازیم.البت اگر تا اون موقع اون قدر بدشانس باشم که زنده بمونم.
خدا نکنه دایی جان.این چه حرفیه. ایشاالله که تا اون موقع هفت کفن پوسونده باشی.
خدا ازدهنت بشنوه پسرجان...ایشالله که همین روزا ننتم بره وردست بابات.
خدا کنه دایی.خودش که خیلی دوست داره.
باز خداروشکر که توهستی که چنین بزن وبرقصی برا ختم بابا وننت راه بندازی .من که کسی رو ندارم برام برقصه...خدا ادمو بی کس وکار نکنه بابا جان.بد دردیه بی کس وکاری.
این چه حرفیه دایی جان .مگه من مردم. قولت میدم دایی جان که جنازت رو که کردیم زیر خاک از همون جا سرقبرت تا خود خونه یکله رقص پا کنم.غمت نباشه. چنان بچه ها رو بسازم که کسی شب مرگت روپاش نتونه بند شه.
*خدا خیرت بابا جان.ایشااله همیشه به مرگ باشه وشادی.